از شنها و باد بهراسید
دیروز شبکه های جمهوری اسلامی از اتفاق به ظاهر « طوفان طبس » برنامه ای پخش می کردند که یادآور ناکامی نیروهای امریکایی برای آزاد سازی گروگانهای سفارت امریکا بود که بدست بی تدبیرانه عاملان رژیم صورت گرفته بود
سخنرانی پرزیدنت کارتر را نشان می دادند که از راه حل دیپلماسی سخن می گفت و در ادامه سخنرانی خمینی را در جمع طرفدارانش در زیر صخره جماران که: " این طوفان بی دلیل نبود، این شنها ماموریتی دارند، شن را بی خود ندانید، شن مامور است، شنها مامور خدایند، همین شنها بودند که قوم ماد را از بین بردند و ...". و چندین روضه و گزاف گویی دیگر که همه نشان از ناآگاهی و جهالت این حاکمان معاصر دارد که چگونه در برابر نیروهای امریکایی آسیب پذیرند و آویزان به خرافاتی که جز دلخوشی برایشان سودی ندارد
هرچه بود و نبود ولی یک موضوع را یادآوری می کند که «رهبر» یک انقلاب، تا چه اندازه می تواند ناآگاه و وامانده از پیرامون خویش باشد که مردم را با داستانهای اسطوره ای دلخوش کند. مردمی که سه دهه، و شاید دهه ها باید تاوان کج رویها و خرافه اندیشی های خود و رهبرشان را باز پس دهند. حال طوفانها و گردبادهای فصلی امریکا را نیز نشان می دهند که ناشی از کفر و نامسلمانی آنهاست. عملیات تروریستی را که خودشان برنامه ریزی می کنند را نیز به مردم امریکا نسبت می دهند و اظهار همدردی نیز می کنند. به هر تدبیر، و به گفته خودشان هر چه در آسمانها و زمین است از آن اینها و مامور اینها هستند وهمه گوش به فرمان خدایشان که در کمین کفار نامسلمان و مخلوق اویند که مبادا از اسلام پیروی نکنند. آیا بهتر نبود که این خداوند دانا و بزرگ قبل از آفرینش انسان و موجودات هستی، دین اسلامش را پیاده می کرد تا ناچار نشود به دلیل نافرمانی مخلوقات نامسلمانش که بسیار بیشتر از فرمانبردارانش هستند از شن و باد و آتش کمک بگیرد که وظیفه ای بس متفاوت دارند؟