B@rdia

We are entangled in a world of questions.We have to answer these questions,and this is the reason for the existence of human being.

Name:
Location: Canada

توانا بود هر كه دانا بود زدانش دل پير برنا بود

Winston Churchill: Personaly,I'm always ready to learn, although I do not always like being taught.-------- Thomas Edison: Nature is not merciful and loving, but wholly merciless, indifferent.--------Michael Jordan: I have failed many times, and that's why I am success.

Tuesday, January 01, 2008

Happy 2008

سال نو میلادی بر هم وطنان و دوستان مسیحی شادمانه باد

Saturday, December 22, 2007

شب یلدا

شب یلدا یعنی دوست داشتن، پایداربودن و قدر بزرگان را دانستن. این بلندترین شب سال به ما می گوید که زندگی کوتاهتر از آنست که می پنداری، پس، این یک دقیقه را نیز قدردان باش که شاید فردا نتوانی بیابی
شب یلدا بر همه ایرانیان شادمانه

Tuesday, December 11, 2007

پیر یا جوان

از پنجره بیرون را نگاه کردم، پیرمرد خموده ای در تلاش بود، تلاشی برای عبور از خیابان. همان پیرمردی که سال پیش در همین خیابان بصورت معجزه آسایی از زیر چرخ موتوری جان سالم به در برد. هنوز هم چهره خونین و پیکر نحیفش را در آغوشم حس می کنم. هنوز بی تفاوتی اتومبیل ها و رهگذرها یادم نرفته است. هنوز تصویر موتوری را که کوچک و کوچکتر می شد بیاد دارم... هنوز بی خیالی را بیاد دارم و بی خیالی ها را می بینم و بی خیال در خاطره ام پنهان می شوم. پنهان می کنم دل پیرم را پشت چهره جوانی یا نه، چهره جوانم صورتکیست و براستی پیرم؟ نمی دانم چیست ولی هست و نیست ِخاطرات پیرم زنده نگه میدارد یاد و خاطر ِبرنا و برپایم و پاهایم تنها پایه ی این یاد امیدوار

Sunday, November 11, 2007

مگسان دور شیرینی

جمعه شب برنامه ای با نام « ماه مهر » از تلویزیون پخش شد که یکی از نشانه های بزرگ بی مایگی فرهنگ حاکم بر ایران است. براستی که "دروغ گو فراموشکار" است. تا چند سال پیش هر آنچه از انقلابیون شنیده می شد چیزی جز " امر به معروف و نهی از منکر" نبود. هر چیز سرگرم کننده و شادی بخش «حرام» بود و با آن به شدت برخورد می شد. موسیقی و شعر جزو هنر محسوب نمی شد و موسیقیدان و شاعر را مطرب و کافر - همانگونه که علامه جعفری در رسالات و سخنرانیهای خود اشاره می کرد- می نامیدند. تبلیغات از هرنوع حرام بود و آن را هم ردیف ریا و کلاه برداری می شمردند. گفتم ریا و به یاد « ربا» افتادم، سیستم اقتصادی و بانکی غربی را ربا خوار و منسوخ و «بانکداری اسلامی» را بی ربا و بی هیچ کاستی می نامیدند. مقام و درجه بندی را خود خواهانه و منسوب به پادشاهان و «برابری و برادری» را دست آورد اسلام می دانستند. از همه بیشتر مخالف هرگونه آرایش و تجملات بودند و سادگی و فروتنی را نیز از آموزه های اسلام شمرده و الگوی بارز آنرا زندگی امامان به ویژه « امام خمینی» می دانستند و خلاصه اینکه اسلام می گفت هرآنچه که دنیوی و زمینی است برای کفار و آخرت و میوه های بهشتی از آن مومنین انقلابیست
اکنون می بینیم که همه این آموزه ها و دست آوردهای اسلامی چهره و نمود واقعی خود را آشکار کرده اند و براحتی و بدون هیچ شرمساری دروغها و شعارهای انقلابی را فراموش کرده اند. نوحه سرایی عاشورا را با سبک و روش موسیقی رپ اجرا می کنند که هر شنونده ای را وادار به رقص می کند، رسانه ها پر شده اند از تبلیغات باورنکردنی : " با خرید یک قوطی رب گوجه فرنگی در قرعه کشی شرکت کنید تا برنده یک دستگاه آپارتمان یا اتومبیل شوید" ، "موبایل ایرانسل بخرید و برنده اتومبیل « بی ام و» شوید" ،
"با افتتاح حساب ده هزارتومانی در هر بانکی برنده یک کیلو طلا شوید یا هزاران دستگاه اتومبیل جایزه بگیرید"
بانکداری اسلامی وام با بهره بالای بیست درصد اعطا می کند در حالیکه به سپرده های مردم فقط ده تا پانزده درصد سود می دهد. از حقوق ماهیانه مدیران و رتبه های بالا نگوییم که ارقام نجومی هستند، یک قاضی یا دادستان یا مقام دفتری، ماهیانه بالای دو میلیون تومان حقوق دریافت می کند چه برسد به مقامات حکومتی. همین مقامات که امام خمینی را سرمشق خود می نامیدند و هرگونه تجمل و ریخت و پاش را خیانت در بیت المال می دانستند اکنون در کاخها زندگی می کنند و هواپیمای شخصی دارند و حسابهای بانکی خارج از کشورشان سر به فلک می کشد و تازه تازه ، طعم دلنشین میوه های دنیوی را می فهمند
از این موارد بسیار است ولی مورد جمعه شب : همه شاعران یا بهتر است بگوییم مدیحه سرایان انقلابی دور رهبرشان گرد آمده بودند و استعدادهای انقلابی و هنری خود را شکوفا می کردند و رهبر نیز در پاسخ با واژگان " آفرین،آفرین، باریکلا " از نوکران و دست آموزهای خود پذیرایی می کرد. این است که هنر و شعر راستین خانه نشین شده اند و چاپلوسی و مدیحه و ریا، جایشان را گرفته اند، این شده است که پس از انقلاب، نشانی از شعر و هنر و ادب نمانده است زیرا آموزه های انقلاب و عطر گل محمدی آسمان این سرزمین پاک را آلوده کرده اند و تنه پوسیده این انقلاب توخالی چنان آب این دشت را بلعیده است که شاید دیگر نه باران آسمانی بلکه یورشی زمینی آنرا دوباره زنده کند

Sunday, November 04, 2007

سیزده آبان


امروز سیزده آبان است، روزی تاریک در تاریخ ایرانزمین، روزی که شرم سیاسی را برایمان یادآور است
آیا از خود پرسیده اید که چرا جمهوری اسلامی نامهای ناهمگون را برای این روز تاریک نهاده است؟
روز دانشجو، روز همبستگی، روز تسخیر لانه جاسوسی . به ترتیب که به این نامها نگاه می کنیم دچار شک و تردید بیشتری می شویم. در ابتدا روز دانشجو چرا؟ کسانیکه روزگار انقلاب را بیاد دارند می دانند که در آن روزها دانشگاهی باقی نمانده بود و دانشگاهیان از شرم و ترس، خانه نشین شده بودند و اگر نامگذاری جمهوری اسلامی درست است که دانشگاهیان در کنار طلاب و کمیته ایها به خیابانها ریختند و سفارت امریکا را تسخیر کردند پس چرا بعدها به یاری انقلاب فرهنگی عبدالکریم سروش، محمد خاتمی، صادق زیبا کلام و دیگر ناآگاهان، از دنیای علم و دانشگاه جمهوری اسلامی اخراج شدند و جای خود را به اراذل انقلابی دادند
سپس چرا روز همبستگی؟ همبستگی دانشگاه و حوزه علمیه. آگاهان از دنیای دانش و تفکر به خوبی می دانند که این دو همچون آب و روغن می مانند و در پشت این نامگذاری هدفی جز آب کردن دانشگاه و دانش نبود
اما چرا تسخیر لانه جاسوسی؟ فلسفه وجود یک سفارت بنا به تعریف، حفظ منافع آن کشور است و اگر این را جاسوسی و دخالت در سیاست بدانیم پس همه سفارتها مرکز جاسوسی هستند و از دیوارشان بالا رفتن یک افتخار ملی و تاریخی است. ولی چرا فقط از دیوار سفارت امریکا بالا رفتند؟ اگر درست بنگریم آری، این سفارت امریکا به رهبری جیمی کارتر چیزی جز مرکز جاسوسی برای سرنگونی قدرت پادشاهی ایران به عنوان بزرگترین تهدید اقتصادی و سیاسی برای امریکا نبود
پس اینگونه شد که جیمی کارتر به فرمان دیگر یاران خارجی و به یاری خیانت کاران داخل ایران، مهره ای هندی تبارِ دست آموز را به رهبری ایران گماشتند و تا به امروز از او و حکومتش سود بردند و این خیمه شب بازی از دیوار بالا رفتنٍ مشتی طلبه و کمیته ای از همه جا بی خبر را نیز برای ردگم کنی براه انداختند
پس امروز را روز طلبه لبنانی و همبستگی او با اهریمن دموکرات برای تسخیر ایرانزمین می نامیم

Thursday, September 27, 2007

به اميد ديدار دوباره

با درود و ابراز شرمندگي و پوزش از تمامي دوستانيكه تا كنون رنج ديدار از اين ناچيز را بجان خريده و مرا تنها نگذاشته‌اند
پس از كلنجار با ادارات مخابرات و آي‌اس‌پي‌ها به اين نتيجه رسيدم كه منظور و هدف آقايان و آقازاده‌ها چيزي نيست جز چاپيدن پول در برابر اندكي سرويس. چاره‌اي جز اين نداشتم تا براي انجام وظيفه، اندكي واپس كشيده وبه چاره كار بيانديشم. در حال آماده كردن سرويس ويژه اينترنت و سيستم كامپيوتر جديدي هستم تا دوباره در خدمت شما دوستان باشم
به اميد ديدار و با سپاس
برديا

Sunday, July 29, 2007

Cannot find server or...


هنوز شعار «خودکفایی» و «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» از یادها نرفته بود که دیگری از راه رسید و بسیار دهان پرکننده تر از گونه های پیشین
اتم اتم از نان شب واجبتر
این پیش درآمدی بود بر اینکه چرا چند هفته ای در این بلاگ ناچیز نوشته جدیدی به چشم نمی خورد. پاسخ در دل همین شعارها نهفته است. شعارهایی که می سازند و مردم نا آگاه، ابزار تکرار و بلندگوی آنان می شوند، مردمی که هنوز به آن درجه از توانایی بهره مندی از مغزشان نرسیده اند تا الفبای پیشرفت و خودکفایی را بیاموزند
چند هفته ای کارم شده است رفتن به مخابرات و آی اس پی های مختلف که چرا نمیتوان به اینترنت راه پیدا کرد. هر چه رفتم و گفتم نشد که نشد تا اینکه فهمیدم خطوط تلفنی منطقه از گونه ماقبل تاریخ است و تازه دست اندرکاران زحمت کش مخابرات چند برابر گنجایش از این خطوط فرسوده «پی سی ام» بهره می کشند. حال بماند سرویسهای سرعت بالای اینترنتی، همین معمولی نیز از سرمان زیادیست، این میشود که اتومبیلهای مونتاژ داخل دچار ایرادهای پیش از استفاده میشوند، آتش می گیرند، و یا سیستم موبایل که سیستم دیجیتالی آن در کشورهای عقب مانده نیز بسیار ارزان خریداری میشود در ایران اسلامی با قیمتهای میلیون تومان واگذار میشود. اپراتور جدیدشان هم پس از عدم پاسخگویی دست اندرکاران کشور به مفاد پیمان با پیمانکاران خارجی و حتی ترکیه ای با شکستی فجیع مواجه شده است تا جاییکه به خریداران موبایل ایرانسل یک خط اعتباری رایگان هم داده میشود. سیستم بانکی و اداری نیز کامپیوتری شده است ولی کجاست آن اداره که مشکل کانکت شدن به شبکه را نداشته باشد و ساعتها بدون پاسخ نمانید. از هرچه بگذریم این یکی یک چیز دگر است، اتم و تکنولژی هسته ای و غنی سازی اورانیم که شوخی بردار نیست
حال شما بگویید در عصر ارتباطات که همه چیز بر محور الکترونیک و سرعت نور می چرخد و اینان هنوز الفبای تکنولژی را نمی دانند چگونه میتوان به برنامه هسته ای شان امیدوار بود و اعتماد کرد؟ باید نشست و دست روی دست گذاشت تا این شعار آخری دنیا را از هرگونه ارتباطی خالی کند؟