روشنفکر، فعال یا روشنگر؟
امروزه روشنفکری و عناوینی مشابه آن در جامعه ما چنان بر سر زبانها افتاده است که گاه بدون آگاهی از ریشه و مفهوم ، جسورانه از آن یاد میشود و کسانی نیز در این وادی چنان تکیه بر آن میزنند که گویی مدال افتخاریست که به شایستگی و به اختیار مردم نصیبشان شده است. روشنفکر صفتی است که شخص را در جایگاهی قرار میدهد که باید پاسخگوی پرسشها ، انتقادها و قضاوتها باشد ، پاسخ او باید روشن و شفاف باشد تا بتواند این عنوان را شایسته گردد و پایداری و کارآمدی خویش را اثبات کند. میشل فوکو در جایی می گوید : روشنفکر به نظرم غریب می آید ، کسانی را دیده ام که رمان می نویسند ، افرادی را که بیماران را مداوا میکنند ، کسانی را که موسیقی الکترونیک میسازند ، گروهی که تدریس میکنند و عده ای که نقاشی میکنند و کثیری که درست نفهمیدم که اصلا کاری میکنند یا نه ، ولی روشنفکر هرگز. در مقابل مردمان زیادی را دیده ام که از روشنفکر صحبت میکنند و من از فرط این نظرات تصوری از آنچه این جانور میتواند باشد برای خود ساخته ام. روشنفکر کسی است که مجرم و گناهکار است ، میشود تمامی گناهان را به گردن او انداخت. گناه صحبت کردن، سکوت کردن، هیچ کاری انجام ندادن، دخالت کردن در همه چیز و خلاصه روشنفکر بهانه ایست برای قضاوت، حکم، محکومیت و طرد
در مقابل افرادی هستند که خود را فعال معرفی نموده و میدان عمل شان را محدود به تخصص میکنند. این امر، نکوهیده نیست که هر شخص در میدان کارآمد خویش افکار را به چالش کشد و بسیار شایسته است که نیروی خود را در همین راستا تخلیه کند و از این رهگذر نظرات و اندیشه های خود را نیز همچون دیگران پویایی بخشد ولی بیش از آن باید بداند که پایان نامه و نتیجه عملکرد اوست که عنوان فعال روشنفکر را به او خواهد داد. اگر به این مهم رسید و گرهی از مشکلات مردمش گشود او را بعنوان روشنفکر یا روشنگر می نامیم که باید این روشنایی را با به روز کردن دانش خود حفظ کند. به گفته گهربار دکتر سروش اشاره میکنم که شجاعت در عمل فرزند بصیرت در نظر است
آنکس که خود را فعال یا روشنگر می نامد باید در گام نهادن در این راه سخت وحشت کند، این وحشت لازمه حس پاسخگویی است. این وحشت از آزمون است، ابزاریست برای کنکاشی کم نقص. روشنگر اگر به این درجه از نگرش رسیده است که منبع روشناییٍ حتی گوشه ای از جامعه خویش شده، باید به این مهم نیز برسد که سرنوشت گوشه نشینانٍ روشنایی او به توانایی او در حفظ این نور بسته است، که اگر این را در خود نبیند دیگر بار ناخواسته در ظلمت و سرگردانی پای گذاشته است. این سرگردانی از پایان کار نباید او را به راههای میانبر هدایت کند چرا که این راهها به همان اندازه که سرعت عمل را بالا می برند درصد خطا را نیز افزایش میدهند. بجای این باید قبل از عمل، ابزار آزمایش و جراحی ذهن خود را تهیه کند و ناجوانمردانه تیغ بر ذهنیت خویش نهد، شاید این جراحی بزمانی بس طولانی بیانجامد ولی این هزینه اندکیست که او در قبال دمیدن روح زندگی در کالبد جامعه خویش میپردازد
آراسته شدن به ابزار دقیق آزمایشی به او توانایی عملکردی شفاف میدهد که کارآمد و قابل فهم خواهد بود، این شفافیت نظر و عملکرد، بارزترین مشخصه اوست که کارنامه او را روشن میسازد و در صورت تداوم این شفافیت و روشنایی کارآمد است که میتوان از او بعنوان روشنگر، فعال یا روشنفکر یاد و تمجید نمود
پس نقش روشنفکر این نیست که به دیگران بگوید چه بکنند، او به چه حقی میتواند چنین کند؟ به یاد آورید تمام آن پیش گوییها، نویدها و برنامه هایی را که روشنفکران در چند سال گذشته بیان کرده اند و اکنون نتیجه شان را می بینیم. کار روشنفکر این نیست که اراده سیاسی دیگران را شکل دهد بلکه از رهگذر تحلیلهایی که در میادین خاص خود انجام میدهد باید امور بدیهی و مسلم را از نو مورد پرسش قرار دهد، عادتها و شیوه های اندیشیدن را متزلزل کند آشناییهای پذیرفته را بزداید ، نهادها را از نو ارزیابی کند و بر مبنای همین دوباره پرسی در شکل گیری اراده جامعه شرکت کند که این تنها نقش و حرفه خاصٍ روشنفکر است که باید ایفا شود
ادامه / بازگشت
2 Comments:
thank you for your article. i agree too, but there is no room to act free.
آری اینان جز خودشیفتگی و خودبزرگ بینی از چیز دیگری برخوردار نیستند لذا جامعه نیز بعد از مدتی از آنان دور میشود و یکی از دلایل سفر روشنفکران به خارج و سخنرانی در مجامع دیگر نیز همین است
Post a Comment
<< Home