ارتباط تاريخى ايران با جنوب لبنان 4
بخش چهارم ـ تشيع صفوی در دوران پيش از جبل عاملی ها
با اينکه قصد نداشته ام وارد تفصيلات تاريخی شوم اما هرچه در مورد زمينه های آمدن جبل عاملی ها به ايران می نويسم می بينم انبوهه ای از مطالب وجود دارند که اگر به آنها لااقل اشاره ای نشود اصل مطلب چندان جا نمی افتد. به همين لحاظ در اين هفته به برخی از نکات باقيمانده در مورد آن زمينه می پردازم
يکی از پندارهای نادرست ناشی از توجه نکردن به تفاوت بين مجموعه های ايمانی و اعتقادی با مجموعه های فقهی و شريعتی است. اين دو مجموعه هم از لحاظ کارکرد اجتماعی و هم از لحاظ نهادآفرينی با هم تفاوتی ماهوی دارند و هنگامی که ما اين دو مقوله را يکی بيانگاريم ديگر نمی توانيم تفاوت عظيمی را که آمدن آخوندهای جبل عامل به ايران تشيع زده ايجاد کردند درک کنيم
در مطلب هفته گذشته کوشيدم تا نشان دهم که چگونه اعتقاد به امامت علی بن ابيطالب و فرزندانش ـ همراه با درجات مختلفی از غلو در حق آنان ـ در سرزمين ما امری بوده است شايع در ميان کسانی که اغلب از لحاظ اجتماعی فرودست بوده اند و نيز بسياری از شافعی مذهبان. اما اين مجموعه های اعتقادی اگرچه بکار دسته براه انداختن و جنگيدن و ـ در صورت امکان ـ بقدرت رسيدن می خورند اما، وقتی که آب ها از آسياب افتاد و قرار بر رتق و فتق امور و قانونمند کردن مملکتداری شد، ديگر از )زائد)کاری از آنان بر نمی آيد و تنها می توان از آنها بعنوان زيربنائی برای ايجاد ساختمان تو در تو و ديوانسالارانه ی قانونگزاری استفاده کرد، چه اين قانون صفت الهی را با خود يدک بکشد و چه نکشد. بهرحال قوانين الهی هم محتاج کسانی هستند که آنها را از لابلای منابع به اصطلاح «الهی» بيرون کشند و منظم کنند. در اسلام اين کار با فقيهان بوده است و من چند هفته پيش در مورد روش های کار آنان مطلبی داشتم ادامه
به قلم دكتر اسماعيل نورى علا
0 Comments:
Post a Comment
<< Home