World cup and culture
در نگاه اول به بازیهای جام جهانی تنها چیزی که به چشم میزند استادیومیست با زمینه سبز که دور آنرا نقاط رنگارنگی احاطه کرده است. دو دروازه توری و سه داور که چشم از اصل مطلب بر نمیدارند. بله بیست ودو نفر به علاوه یک توپ. بیست و دو نفر از دو رنگ متفاوت. دو تیره مختلف. دو فرهنگ که تنها نقطه اشتراکشان لگد زدن به توپ بیچاره است. این مطلب بیشتر از هر چیزی نظر مرا جلب کرده است که چقدر ساده میشود با این ابزار فوتبال به خصلتهای فرهنگی و قومی مردمان این کره خاکی دست یافت. بله این دیگر ورزش نیست این وسیله و حربه ایست در دستان آنانیکه بسیار هوشمندانه این کره خاکی را می چرخانند. به طور مثال تیم آلمان که مشخصه اش سخت کوشی و نظم است. تیم انگلیس که بازیهای جهانیش از بازیهای داخلیش ضعیفتر است. تیم برزیل که فقط فوتبال باشد و دیگر هیچ. وتا تیم ایران. در این تیم جای بسی بررسی و کنکاش است که چرا همیشه اینقدر شگفتی سازند. اگر بخواهیم دقیقتر به این قضیه نگاه کنیم باید برگردیم به منشا. به قول دوست عزیزمان محمد آقازاده که ما در همه جا بازنده ایم. چرا؟ فلسفه فوتبال چیست؟ چرا ما همه کارهایمان را نصفه کاره انجام میدهیم؟ مگر زندگی فقط نیمه اول است؟مفهوم حرفه چیست؟ حرفه ای گری چیست؟ آری ما همه چیز را در نیمه آن میبینیم. به خصوص در نیمه خالی. شتر سواری دولا دولا. ما همه جا آویزونیم. خصلتهای دردناک دیگری نیز هست که همه میدانیم و قبول نمیکنیم.اما یک پرسش چرا در بازیهای گروهی مانند بازیهای انفرادی نسبتا موفق نیستیم؟ چرا فرهنگ نشنیده و ندیده غرب را متهم به فرد گرایی میکنیم و دم از جامعه متحد میزنیم؟ چرا در بالاترین سطوح مانند دولت و سیاست نیز تکروی میکنیم؟ این پرسشها برای همگان روشن است ولی هیچکس بدنبال جواب آنها نیست . این است خصلت شگفت انگیز این مردم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home